You are currently viewing پیشگیری از کودک آزاری نباید بحث برانگیز باشد.  نامه نفرت من نشان می دهد که این کار را می کند

پیشگیری از کودک آزاری نباید بحث برانگیز باشد. نامه نفرت من نشان می دهد که این کار را می کند



در طول سال آخر کالج، اولین کارم را به عنوان مددکار اجتماعی برای مشاوره قربانیان سوء استفاده جنسی شروع کردم. هر روز صبح را مصمم شروع کردم تا به مشتریانم که ضربه روحی بزرگی را تجربه کرده بودند کمک کنم. اما در طول جلسات احساس ناتوانی می کردم، مثل اینکه هرگز نتوانستم به اندازه کافی برای آنها انجام دهم. و همانطور که هر شب می رفتم، تنها چیزی که می توانستم احساس کنم عصبانیت نسبت به مشتریانم بود که مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند – به ویژه زمانی که آنها کودک بودند. من تعجب کردم که چرا از سوء استفاده آنها جلوگیری نشده است. چرا قبل از شروع آن را متوقف نکردیم.

متأسفانه بعداً متوجه شدم که پیشگیری است سوء استفاده جنسی از کودکان تلاش برای جدایی است آزار و نامه‌های نفرت‌آمیز – به‌عنوان محققی که در حال مطالعه این سؤالات بودم، که ابتدا به‌عنوان مشاور داشتم، دریافت کردم، توضیح نگران‌کننده‌ای ارائه می‌دهد: بسیاری از مردم بیشتر به مجازات اهمیت می‌دهند تا به پیشگیری از سوء استفاده جنسی در دوران کودکی در مقام اول

ایالات متحده سالانه بیش از 5.4 میلیارد دلار هزینه می کند برای حبس بزرگسالانی که مرتکب جنایات جنسی علیه کودکان شده اند. اما سیاست‌های ما در مورد توقف کودک‌آزاری قبل از وقوع به طرز شگفت‌انگیزی ناکافی هستند، زیرا اقدامات پیشگیرانه همچنان توسعه‌یافته و بودجه‌ای ناکافی دارند. بودجه فدرال شامل تنها 2 میلیون دلار است برای تحقیق برای جلوگیری از سوء استفاده جنسی از کودکان در سال 2022. همانطور که سال ها پیش در حین مشاوره با قربانیان به طور مستقیم آموختم، رویکرد ما کارساز نیست.

پس از اینکه کار تحقیقاتی خود را با مطالعه راهبردهای پیشگیری از خشونت آغاز کردم، در مورد افرادی که جذب کودکان شده بودند اما هرگز به کودکی آسیب نزده بودند، آموختم. من بلافاصله سوالات زیادی داشتم. من می‌خواستم درباره آنها بیشتر بدانم تا به تلاش‌های پیشگیری گسترده‌تر کمک کنم. از آنجایی که نتوانستم هیچ تحقیقی در مورد این موضوع پیدا کنم، تصمیم گرفتم خودم آن را انجام دهم و با 42 نفر از این افراد مصاحبه کردم.

این چیزی است که من یاد گرفتم: وقتی این شرکت کنندگان در مطالعه متوجه شدند که جذب کودکان شده اند، معمولاً وحشت زده می شدند. آنها نگران بودند که “هیولا” هستند که قصد آزار و اذیت کودک را دارند. این ترس اغلب آنها را به کمک گرفتن سوق می داد. اما کسانی که به عزیزان خود در مورد جاذبه های خود گفتند در معرض خطر رها شدن بودند. کسانی که به درمانگر گفته اند در معرض خطر محرومیت از مراقبت، انتقال به خانواده یا گزارش اشتباه به پلیس هستند. از آنجایی که این تجارب رایج بود، دیگران از دستیابی به حمایت خودداری کردند، حتی اگر کمک می‌خواستند تا بر اساس اصرار خود عمل نکنند.

یافته های من این را نشان می دهد کمک را در دسترس تر می کند افرادی که جذب کودکان می شوند می توانند از سوء استفاده جلوگیری کنند. اما افزایش در در دسترس بودن کمک برای این افراد، به معنای افزایش آموزش در مورد جذابیت کودکان در میان افرادی که دارای این جاذبه ها هستند، دوستان و خانواده آنها، ارائه دهندگان مراقبت های بهداشت روان و فراتر از آن است. البته، ما باید به محکوم کردن سوء استفاده جنسی از کودکان ادامه دهیم، اما در عین حال باید این آگاهی را گسترش دهیم که افرادی که جذب کودکان می شوند محکوم به خشونت نیستند. آنها می توانند به طور مداوم انتخاب های مثبت داشته باشند و به حفظ امنیت کودکان کمک کنند.

اینها پیام های محبوب نیستند.

بنابراین برای گسترش آگاهی نوشتم کتاب در مورد تحقیقات من. اما پس از انتشار، مصاحبه‌ای که درباره تحقیقاتم و تراجنسیتی بودنم انجام دادم از طریق حساب راست افراطی و ضد LGBTQ+ توییتر (اکنون X) Libs TikTok و سپس اخبار ملی منتشر شد. اخبار و داستان‌های رسانه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که من غیر باینری هستم و کلمات آن‌ها را پیچانده و زمینه کمی ارائه می‌دهد و به این معناست که من از آن دفاع می‌کنم. برای، به جای مقابله با آزار جنسی کودکان با انتشار اطلاعات نادرست در مورد من، من شروع به دریافت تهدیدهای شخصی و پیام های خشمگین کردم.

سروصدای اطرافم من را شگفت زده کرد و می خواستم بدانم افرادی که با عصبانیت برای من نامه نوشتند در مورد من و تحقیقاتم چه می فهمند. بنابراین، مانند هر دانشمند اجتماعی خوبی که در جستجوی درک است، به سراغ داده ها رفتم – به طور خاص، تصمیم گرفتم نامه های نفرت خود را برای مضامین و الگوها تجزیه و تحلیل کنم.

تحلیل های من من یک کشف آشکار کردم: نویسندگان کمتر به جلوگیری از سوء استفاده جنسی از کودکان توجه داشتند و بیشتر بر حمله شخصی به من تمرکز داشتند. انتظار داشتم که اکثر آنها در برابر راهبردهای پیشگیری که من پیشنهاد دادم مقاومت کنند. اما تقریبا هیچ کس این کار را نکرد. در عوض، احساسات ضد ترنس و ضد همجنس‌بازی برجسته‌ترین مضمون در نامه‌های نفرت من بود، که در 78 پیام از 231 پیام ظاهر شد، با ادعاهای مکرر مبنی بر اینکه هویت ترنس‌جندر من با بیماری روانی برابری می‌کند و اشاراتی به یک برنامه مضر همجنس‌گرا یا ترنس ” یک نامه حاوی یک پرچم غرور بود که به یک صلیب شکسته تبدیل شده بود، که آن را به عنوان یک بیانیه خشونت آمیز، ضد ترانس، ضد یهود – به نحوی از طرف کودکان در نظر گرفته شده بود. توهین های موجود در نامه من شامل طعنه های بی رحمانه ای بود که نشان می داد من شبیه کسی هستم که مورد سوء استفاده قرار گرفته است و ویژگی های آندروژنی من را به عنوان یک فرد تراجنسیتی مورد هدف قرار می دهد. این فقط ترنس هراسی نبود. از مفهوم قربانی کودک آزاری – همان ظلمی که این نویسندگان ادعا می کردند با آن مخالفت می کنند – به عنوان سلاحی برای تحقیر و بدنامی استفاده کردند. مردم همچنین با تهدید به مرگ و تهدید به سوء استفاده جنسی از کودکان خانواده ام برای من نامه نوشته اند. یکی از نامه‌ها حاوی تصویری بود که در آن پرچم سنتی پراید به یک صلیب شکسته تبدیل شد و پرچم را به بیانیه‌ای خشونت‌آمیز، ضدترانس، ضد ترانس و ضد یهود تبدیل کرد – که به نوعی از طرف بچه‌ها در نظر گرفته شده بود.

در سیل، تنها چهار پیام به دنبال توضیح درباره تحقیقات من بودند. فقط 11 نفر درگیر مناظره یا مشاجره بودند و بنابراین علاقه ای به پاسخ به یافته های من نشان دادند – البته در پاسخ هایی که توهین آمیز بود. توانایی تحقیق من برای کمک به پیشگیری از سوء استفاده جنسی از کودکان نه آنقدر مخالف بود که به شدت نادیده گرفته شد. اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به من نامه نوشتند، به جای درگیر شدن با این احتمال که پژوهش ممکن است راه حل های معناداری ارائه دهد، تصمیم گرفتند که تأثیر بالقوه آن را به طور کامل نادیده بگیرند و حملات شخصی را به گفتمان مولد ترجیح دهند.

همانطور که سیاست آمریکا بیشتر بر مجازات متمرکز است تا پیشگیری، کسانی که با عصبانیت برای من نامه نوشتند نیز همینطور بودند.

عکس العملی که گرفتم چالش ها را نشان می دهد که با حامیان پیشگیری از سوء استفاده جنسی از کودکان و سایر دانشمندان – به ویژه آنهایی که از پیشینه های حاشیه نشین هستند – درگیری دارند و در مورد سؤالات بحث برانگیز اما حیاتی تحقیق می کنند. این اظهار نظر غم انگیزی است که ایمنی کودکان را می توان تحت الشعاع کسانی قرار داد که سرزنش و تنبیه را بیش از پیشگیری از خشونت می دانند. مسیر تغییر معنادار مملو از چنین موانعی است، اما ما باید استقامت کنیم. ما باید تلاش کنیم جهانی را پرورش دهیم که در آن آگاهی و پیشگیری جایگزین ترس و مجازات شود. این نه تنها به معنای حمایت از افزایش بودجه و تحقیق در مورد استراتژی‌های پیشگیری است، بلکه به معنای مبارزه با انگی است که کسانی را که به کمک نیاز دارند، ساکت می‌کند. بحث و جدل پیرامون پیشگیری نمی تواند مانع عزم ما شود. باید عزم ما را برای محافظت از هر کودک شعله ور کند.

این مقاله یک نظر و تحلیل است و نظرات بیان شده توسط نویسنده یا نویسندگان لزوماً نظری نیست علمی آمریکایی.



Source link